بسمالله الرحمن الرحیم آیا عرفان می تواند در حوزه تفکر سیاسی اثرگذار باشد؟ شاید چنین به نظر رسد عرفانی که به دنبال رهایی از کثرات عالم و رسیدن به فناء فی الله است، نمی تواند در حوزه اندیشه سیاسی حضور داشته باشد.
این وبگاه به دنبال بررسی کم و کیفِ نسبت علما و عرفای متاخر در عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی است
بزرگترین کرامت آیةالله بهجت ، زنده کردن دل ها بوده است...
سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان:
به
اعتقاد من - البته در حد نظر قاصر بنده، بنده هیچ ادعایی ندارم ولی گمان
می کنم - بزرگترین کرامت ایشان[مرحوم آیت الله بهجت] زنده کردن دل ها بوده
است. زنده کردن دل ها. این تأثیر عجیب و غریبی که [ایشان داشتند، دل ها را
زنده می کرد].
مثلا
بعضی اشخاص میگویند فلان شخص جلوی درخت خشکی ایستاد و دست به درخت خشکیده
کشید و درخت درجا سبز شد. یا درخت میوه نمیداد، به آن دست کشید یا دعایی
خواند و درخت از آن به بعد میوه داد.
نفوس
بشری بسیار پیچیده تر از یک درخت ساده هستند. معادله یک درخت، معادله
بسیار ساده ای است. ولی نفوس [و دل هایی] که شیاطین جن و انس بر آن مسلط
شده اند [معادله بسیار پیچیده ای دارند و زنده کردنشان بسیار سخت است]
* تربیت شدگان مکتب عرفانی نجف هر جا که وظیفه خود را حضور در عرصههای اجتماعی تشخیص دادهاند، کوتاهی نکرده و حتی تا مرز شهادت پیش رفتهاند.
*از طبقه شاگردان عارف بزرگ مرحوم آخوند حاج ملاحسینقلی همدانی میتوان به مرحوم آیت الله سید محمد سعید حبّوبی اشاره کرد.
* در جریان جنگ جهانی اول که نیروهای انگلیسی برخی از مناطق کشور عراق را اشغال کردند، این شخصیت فقیه، ادیب و عارف شخصاً فرماندهی ۹۰ هزار نفر از مبارزان مسلمان را به عهده گرفته بود در خط مقدم نبرد، پرشورترین حماسه ها را آفرید.
مکتب عرفانی نجف اشرف در قرن اخیر ـ که میتوان آن را عرفان شیعی فقاهتی نام نهاد وگاه نیز به طریقه معرفت نفس تعبیر میشود ـ مکتبی است که توسط مرحوم آیت الله سیّد علی شوشتری در نجف پایهگذاری شد و به وسیله شاگرد ایشان مرحوم آیت الله حاج ملا حسینقلی همدانی توسعه یافت. مرحوم آیت الله حاج ملا حسینقلی همدانی با تربیت شاگردانی بسیار از جمله مرحوم آیت الله حاج سید احمد کربلایی، مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد بهاری این مکتب عرفانی را در نجف اشرف و کربلا و قم و برخی دیگر از شهرهای شیعی استمرار بخشید و پس از آن نیز به دست مرحوم آیت الله قاضی و شاگردان بزرگوارشان تأثیر شگرفی بر جامعه تشیّع نهاد.
جناب سید، نظرتان درباره اهمیت عرفان و توجه به مسائل عرفانی از سوی اهل علم و خصوصا روحانیون چیست؟ به دست آوردن معرفت الهی و عرفانی در مدارس علمیه و بین طلبه های حوزه های علمیه چقدر است ؟
این از همان چیزهایی است که فقدانش در حوزه های علمیه ما حس می شد. در عراق و لبنان و شامات، یعنی در [حوزه های علمیه]غیر از ایران، این مسئله ممنوع بود و به شدت با آن می جنگیدند. البته جای تأسف فراوان است.
امام خمینی در پیام «منشور روحانیت» درباره بعضی از این مسائل صحبت کرده است. [در کشورهای دیگر وضع به این شدت بود] ولی در ایران اوضاع کمی فرق می کرد، هرچند در همان ایران هم مشکلات بزرگی وجود داشت و این نقص فقط «نقص حاد» نیست، من میگویم «نقص بسیار خطرناک» است.
ما طلبه ها، و حتی غیر طلبه ها، [شدیدا به این مسائل نیازمندیم] چون وقتی غنای انسان زیاد شود، ولی تقوایش زیاد نشود؛ وقتی علم انسان زیاد شود ولی تقوا و معرفتش زیاد نشود؛ وقتی قدرتش - مثلا قدرت نظامی با قدرت بدنی اش - زیاد شود [ولی تقوایش زیاد نشود]. این انسان، طغیان و سرکشی می کند، مستبد [و خودرأی می شود]، انحراف پیدا می کند.
برای کسی که می خواهد عالمی بزرگ یا قدرت سیاسی یا نظامی یا اقتصادی بزرگی شود، یا گروهی که می خواهند اینطور شوند یا حکومتی که می خواهد اینگونه شود، ضمانت حقیقی [برای عدم انحرافشان] همین جنبه ایمانی معرفتی روحی معنوی است.
...مسئله در این حوزه بسیار خطیر است چون به یک مسئله جزئی دنیایی یا به چیزی درباب زندگی [عادی] مربوط نمیشود بلکه به دین من و تو، به ایمان من و تو، به آخرت من و تو ربط پیدا میکند. وقتی میخواهیم شخصی را به عنوان استاد در این مسیر انتخاب کنیم باید محتاط و بسیار دقیق و شدیدا هشیار باشیم. اجازه بدهید بگویم حتی بیش از برگزیدن مرجع تقلید[باید دقیق و هشیار بود] چون ذات این مسئله حساس و خطیر است. چنین استادی باید هم در درجهای رفیع از علم و فقاهت و معرفت نظری باشد و هم در درجهای رفیع از تلاش و کوشش و تقوا و ورع.
همانطور که میگویند، باید هم سالک بوده باشد هم واصل باشد. وقتی شخص به بالاترین قله ها و درجات می رسد آن وقت دیگر فقط از جایگاه نظری و فکری و عقلی صحبت نمی کند، بلکه [در کنار آن] از موضع تجربه، شهود، مشاهدات و حرکت حقیقی سخن می گوید.
(حالا ما در لبنان بیشتر مثال نظامی و سیاسی میزنیم.) درست مثل وقتی که در یک نبرد نظامی بخواهی دنبال فرمانده ای برای ارتش یا یک گروه مقاومت یا یک گروه مسلح بگردی که [این ارتش یا گروه] را به بالاترین قله ها برساند. در آن صورت هم باید کسی را انتخاب کنی که مدیر، راهنما و فرمانده باشد. کسی که هم در زمینه آنچه به نبرد مربوط می شود (راهبردها، تاکتیک ها، شناخت دشمن، شناخت امکاناتش، راهبردهایش و تاکتیک هایش و شناخت امکاناتی که در اختیار دوستان هست و شناخت جغرافیا و راه ها و ارتفاعات و دره ها و کمین ها و حجم کمین ها و تاکتیک های دشمن، آگاهی و معرفت نظری داشته باشد [و هم از جنبه عملی این مسائل را بشناسد و صاحب تجربه باشد.] اگر کسی این جنگ ها را دیده و این تجربیات را از سرگذرانده باشد، آن وقت می تواند فرماندهی را به دست بگیرد و [این ارتش را] با کمترین خسارات ممکن و با بهترین نتایجی که انتظار می رود، به بالاترین قله ها برساند.
اما کسی که تجربه عملی نداشته باشد، حتی اگر معرفت نظری هم داشته باشد ولی نه در درهای راه رفته باشد و نه از کوهی صعود کرده باشد و نه در کمین افتاده باشد و نه با دشمنی جنگیده باشد و نه تیری شلیک کرده باشد و نه سابقه فرماندهی(ولو فرماندهی یک دسته کوچک) را داشته باشد، این شخص چطور می تواند یک سپاه یا لشکر را فرماندهی کند؟
در مسئله سیر و سلوک و عرفان، قضیه خیلی خطیرتر از مسائل نظامی است. ما در مسائل مهم و حساسمان در همین زندگی دنیوی دنبال عالم باتجربه متخصص امین مورد اعتماد میگردیم، پس جا ندارد که در عالم سیر و سلوک، خودمان را در دامن کسی که این شرایط را ندارد بیندازیم. اگر کسی این شرایط را داشت می توانی عقل و روح وجانت و سیر و سرنوشتات را در اختیارش بگذاری. سهل گرفتن و بیخیال برخورد کردن هم در این مسئله مطلقا جایز نیست...
دبیرکل حزب الله لبنان در مراسم گرامیداشت مرحوم آیتالله بهجت در لبنان (سال 2015)