بسمالله الرحمن الرحیم آیا عرفان می تواند در حوزه تفکر سیاسی اثرگذار باشد؟ شاید چنین به نظر رسد عرفانی که به دنبال رهایی از کثرات عالم و رسیدن به فناء فی الله است، نمی تواند در حوزه اندیشه سیاسی حضور داشته باشد.
این وبگاه به دنبال بررسی کم و کیفِ نسبت علما و عرفای متاخر در عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی است
دبیرکل حزبالله لبنان: افقهای جدید و متعددی از عرفان و سیروسلوک پس از پیروزی انقلاب اسلامی به روی جوانان گشوده شد
پس از پیروزی انقلاب پربرکت اسلامی ایران به رهبری فقیه عارف، امام خمینی جهانهای تازه و افقهای متنوع و ناشناختهای از جمله مسائل مربوط به عرفان، سیر و سلوک و توجه شدید و متمرکز به جنبههای معنوی، روحی و اخلاقی به روی مسلمانان و مخصوصا جوانان گشوده شد. در گذشته تنها در دایرهی مشخص، محدود و گاهی تحت محاصرهای درون حوزههای علمیه و برخی خواص به این موضوع توجه میشد. اما پس از پیروزی انقلاب به یک موضوع همگانی و مورد توجه و پیگیری بسیاری از دلباختگان و علاقهمندان تبدیل شد.
...من و بعضی از برادرها در اینجا در لبنان، جداً تشنه آشنا شدن و فهمیدن و یاد گردفتن و راه پرسیدن و راهنمایی گرفتن [در زمینه امور معنوی و سیر و سلوک] بودیم. طبعاً کتاب می خواندیم ولی وجود شخصی که در محضرش زانو بزنی و راهنماییات کند و بدانی که انسان کامل و واصلی است و همه این مراحل را گذرانده، یعنی هم علم دارد و هم تجربه، [این چیزی است فراتر از کتاب خواندن]. چنین شخصی صرفاً از موضع فکری، یعنی برهان، صحبت نمی کند بلکه هم از موضع برهان صحبت می کند هم از موضع وجدان [ و «یافتن» درونی]، یعنی کسی است که در این مسیر حرکت کرده [و به مقصد رسیده است.]
سید حسن نصرالله ، دبیرکل حزب الله لبنان در مصاحبه با شبکه تلویزیونی المنار
...مسئله در این حوزه بسیار خطیر است چون به یک مسئله جزئی دنیایی یا به چیزی درباب زندگی [عادی] مربوط نمیشود بلکه به دین من و تو، به ایمان من و تو، به آخرت من و تو ربط پیدا میکند. وقتی میخواهیم شخصی را به عنوان استاد در این مسیر انتخاب کنیم باید محتاط و بسیار دقیق و شدیدا هشیار باشیم. اجازه بدهید بگویم حتی بیش از برگزیدن مرجع تقلید[باید دقیق و هشیار بود] چون ذات این مسئله حساس و خطیر است. چنین استادی باید هم در درجهای رفیع از علم و فقاهت و معرفت نظری باشد و هم در درجهای رفیع از تلاش و کوشش و تقوا و ورع.
همانطور که میگویند، باید هم سالک بوده باشد هم واصل باشد. وقتی شخص به بالاترین قله ها و درجات می رسد آن وقت دیگر فقط از جایگاه نظری و فکری و عقلی صحبت نمی کند، بلکه [در کنار آن] از موضع تجربه، شهود، مشاهدات و حرکت حقیقی سخن می گوید.
(حالا ما در لبنان بیشتر مثال نظامی و سیاسی میزنیم.) درست مثل وقتی که در یک نبرد نظامی بخواهی دنبال فرمانده ای برای ارتش یا یک گروه مقاومت یا یک گروه مسلح بگردی که [این ارتش یا گروه] را به بالاترین قله ها برساند. در آن صورت هم باید کسی را انتخاب کنی که مدیر، راهنما و فرمانده باشد. کسی که هم در زمینه آنچه به نبرد مربوط می شود (راهبردها، تاکتیک ها، شناخت دشمن، شناخت امکاناتش، راهبردهایش و تاکتیک هایش و شناخت امکاناتی که در اختیار دوستان هست و شناخت جغرافیا و راه ها و ارتفاعات و دره ها و کمین ها و حجم کمین ها و تاکتیک های دشمن، آگاهی و معرفت نظری داشته باشد [و هم از جنبه عملی این مسائل را بشناسد و صاحب تجربه باشد.] اگر کسی این جنگ ها را دیده و این تجربیات را از سرگذرانده باشد، آن وقت می تواند فرماندهی را به دست بگیرد و [این ارتش را] با کمترین خسارات ممکن و با بهترین نتایجی که انتظار می رود، به بالاترین قله ها برساند.
اما کسی که تجربه عملی نداشته باشد، حتی اگر معرفت نظری هم داشته باشد ولی نه در درهای راه رفته باشد و نه از کوهی صعود کرده باشد و نه در کمین افتاده باشد و نه با دشمنی جنگیده باشد و نه تیری شلیک کرده باشد و نه سابقه فرماندهی(ولو فرماندهی یک دسته کوچک) را داشته باشد، این شخص چطور می تواند یک سپاه یا لشکر را فرماندهی کند؟
در مسئله سیر و سلوک و عرفان، قضیه خیلی خطیرتر از مسائل نظامی است. ما در مسائل مهم و حساسمان در همین زندگی دنیوی دنبال عالم باتجربه متخصص امین مورد اعتماد میگردیم، پس جا ندارد که در عالم سیر و سلوک، خودمان را در دامن کسی که این شرایط را ندارد بیندازیم. اگر کسی این شرایط را داشت می توانی عقل و روح وجانت و سیر و سرنوشتات را در اختیارش بگذاری. سهل گرفتن و بیخیال برخورد کردن هم در این مسئله مطلقا جایز نیست...
دبیرکل حزب الله لبنان در مراسم گرامیداشت مرحوم آیتالله بهجت در لبنان (سال 2015)